صفت با حرف اضافه

در این پست میخواهیم به معرفی preposition (حرف اضافه) صفت ها بپردازیم، با ما همراه باشید.
1.Adjective + of somebody ( to do something)
nice of you
لطف کردی
kind of you
لطف کردی
silly of you
حماقت کردی
generous of you
بخشندگی کردی
به مثال های زیر توجه کنید:
Ex: Thank you. It was very nice of you to help me
ممنون خیلی لطف کردی به من کمک کردی.
Ex: It was stupid of me to go out without a coat in such cold weather.
حماقت کردم در چنین هوای سردی بدون پالتو بیرون رفتم.
Ex: It was honest of you to admit your mistake.
صداقت به خرج دادی که اشتباهت را پذیرفتی.
2. Adjective + to
Be nice to somebody
با کسی مهربان و خوب بودن
Be cruel to somebody
با کسی بی رحمانه برخورد کردن
Ex: They have always been very nice to me
آنها همیشه خیلی با من خوب بوده اند.
Ex: Why were you so unfriendly to Lucy?
چرا اینقدر با نامهربانی با لوسی رفتار کردی؟
3.Adjective + about/ with
angry/ annoyed/ furious/ upset about something
بابت چیزی خشمگین/ کمی عصبانی و ناراحت/ خشمگین/ ناراحت بودن
angry/ annoyed/ furious/ upset with somebody for doing something
از دست کسی بخاطر اینکه کاری را کرده خشمگین/ کمی عصبانی و ناراحت/ خشمگین/ ناراحت بودن
Ex: There’s no point in getting angry about things that don’t matter.
فایده ای ندارد بابت چیزهایی که اهمیتی ندارد عصبانی شوی.
Ex: Are you annoyed with me for being late?
از دست من ناراحتی بابت دیرآمدن؟
pleased/ satisfied/ happy/ delighted/ disappointed with something you get or experience
بابت چیزی که میگیرید یا تجربه میکنید خشنود/ راضی/ خوشحال/ مشعوف/ ناامید بودن
Ex: They were delighted with the present I gave them.
بابت هدیه ای که به آنها دادم خیلی خوشحال بودند.
excited/ worried/ nervous/ happy about something
بابت چیزی هیجانزده/ نگران/ مضطرب/ خوشحال بودن
Ex: Are you nervous about the exam?
بابت امتحان مضطربی؟
4.Adjective + at/ by/ with/ of
surprised/ shocked/ amazed/ astonished/ upset at/by something
بابت چیزی متعجب/ شوکه شده/ متحیر/ شگفت زده/ ناراحت بودن
Ex: Everybody was surprised at/by the news
همه از خبرها تعجب زده شدند.
impressed with/by somebody/something
تحت تاثیر چیزی یا کسی قرارگرفتن
Ex: I’m impressed with/by her English. It’s very good.
تحت تاثیر انگلیسی او قرار گرفتم. خیلی خوبه.
fed up/ bored with something
از چیزی خسته و کلافه بودن/ حوصله تان از چیزی سررفته بودن
Ex: I don’t enjoy my job anymore. I’m fed up with it.
دیگر از کارم لدت نمیبرم ازش خسته ام.
tired of something
از چیزی خسته بودن
Ex: come on, let’s go! I’m tired of waiting
بجنب بیا بریم. از منتظر ماندن خسته شدم.
Sorry about/for
sorry about a situation or something that happened
متاسف بودن بابت وضعیت یا اتفاقی که افتاد.
Ex: I’m sorry about the mess. I’ll clear it up later.
بابت این بهم ریختگی معذرت میخوام بعدا آن را جمع و جور میکنم.
sorry for/about something you did or caused.
متاسف بودن بابت کاری که کردید یا باعثش شدید.
Ex: sorry for the delay
ببخشید بابت تاخیر.
Feel sorry/ be sorry for somebody in a bad situation
بابت اینکه کسی در شرایط بدی است احساس تاسف کردن یا متاسف بودن
Ex: I feel sorry for Mark. He’s had a lot of bad luck.
دلم برای مارک میسوزد. زیاد بدشانسی می آورد.
5.Adjective + of
afraid/ scared/ frightened/ terrified of
ترسیده از / وحشت زده از
Ex: I’m terrified of spiders
من از عنکبوت ها وحشت دارم.
fond/ proud/ ashamed/ jealous/ envious of
علاقه مند به/ مغرور از یا مفتخر به/ شرمنده از/ حسود به/ حسود به
Ex: Why is he so jealous of other people?
چرا اینقدر به بقیه مردم حسودی میکند؟
suspicious/ critical/ tolerant of
مشکوک به/ منتقد/ با گذشتت نسبت به
Ex: They didn’t trust me. They were suspicious of my motives.
آنها به من اعتماد نداشتند. آنها به انگیزه های من مشکوک بودند.
aware/ conscious of
آگاه به، مطلع از
Ex: Did you know he was married? -No, I wasn’t aware of that.
میدانستی متاهل است. / نه ازش مطلع نبودم.
capable/ incapable of
قادر به/ ناتوان از
Ex: I’m sure you are capable of doing the job well.
مطمئنم قادری آن کار را خوب انجام دهی.
typical of
رفتار معمول
Ex: He’s late again. It’s typical of him to keep everybody waiting.
دوباره دیر کرده، همیشه همه را معطل نگه میدارد.
certain/ sure of /about
مطمئن بودن از چیزی
Ex: I think she’s arriving this evening, but I’m not sure of that.
فکر میکنم شب برسد. ولی مطمئن نیستم.
full/ short of
پر از چیزی/ کمبود چیزی داشتن
Ex: Amy is a very active person. she’s always full of energy.
این آدم خیلی پویا و پرجنب و جوشی است. او همیشه پر از انرژی است.
6.Adjective + at/ to/ from/ in/ on/ with/ for
good/ bad/ brilliant/ better/ hopeless at
Ex: I’m not very good at repairing things.
من در تعمیر چیزها خیلی ماهر و خوب نیستم.
similar to
Ex: your handwriting is similar to mine.
دست خط تو شبیه مال من است.
dependent on / independent of
وابسته به / مستقل از
Ex: I don’t want to be dependent on anybody
نمیخواهم به کسی وابسته و متکی باشم.
interested in
علاقه مند به
Ex: Are you interested in art?
علاقه ای به هنر داری؟
famous for
مشهور بخاطر
Ex: The Italian city of Florence is famous for its art treasures.
شهر فلورانس ایتالیا بخاطر گنجینه های هنری اش مشهور است.
different from / different to
متفاوت از
Ex: The film was different from what I’d expected.
فیلم متفاوت از چیزی بود که انتظارش را داشتم.
***نکته***
در انگلیسی آمریکایی به جای different to از different than استفاده میشود.
US: different from, different than
UK: different from, different to
Crowded with
شلوغ از
Ex: The streets were crowded with tourists ( but…full of tourists)
خیابان از گردشگر شلوغ بود. (ولی … پر از گردشگر بود)
keen on
مایل به
Ex: we stayed at home. Chris wasn’t keen on going out.
در خانه ماندیم. کریس تمایلی نداشت بیرون برود.
responsible for
مسئول
Ex: who was responsible for all that noise last night?
کی مسئول آن همه سروصدای دیشب بود؟
married/ engaged to
Ex: Louise is married to an American.
لوئیس با یک آمریکایی ازدواج کرده.